كوچولوي من تو اونقدر اين روزا شيطوني ميكني كه من و بابا ناصر و مامان و جون و بابا جون نميتونيم آرومت كنيم.همش در حال راه رفتن و حرف زدني.به بابا ناصر ميگي ناص،به بابا جون ميگي باباجون ولي وقتي جوابتو نميده ميگي هميون!وقتي بهت ميگم بگو فروغ ميگي مامان.خلاصه كلي كلمه بلدي.اونقد شيرين زبوني كه جيغ زدناتو فراموش ميكنيم اين روزا همش مشغول آماده كردن وسايل تولدتم.كلي كار كردم البته تا حالا فقط واسه تزيينات.خيلي خوشحالم كه داري دو ساله ميشي گلكم. چه دورانه خوبي داشتيم من و تو تو اصفهان.هر روز عصر با هم ميرفتيم بازارچه خريد ميكرديم بعدش ميرفتيم پارك.خيلي دلم ميخواد دوباره برگرديم اصفهان،كوي وليعصر... اونجا يه دوست داشتي اسمش روژينا بود،خيلي د...